March 09, 2013



. پنج شنبه شب اسفند ماه بود که شاهرخ نامی خودش را کشت
آدمی است دیگر... دلش می گیرد. برای رفته ها و نرفته ها.برای هر آن کس ه غم دارد. هر آن کس که دردمند است. خصوصا اگر این غم از نوع مرگ فرزند عزیزدانه باشد که شب ها و رورزها را با عشقش سپری کرده باشی. جایی رسیده بودکه دیگر نمی خواست. دیگر نمی توانست. غم از آن بود که دنیا گاهی عرصه اش را بر آدمی چنان سخت می گیرد که ارزش تحملش را ندارد. انگیزه ی حیات.. انگیزه ی تحمل درد و غم. انگیزه ی تحمل سختی است. عشق که نباشد.. بهانه که نباشد. برای دیدن و بوسیدنش. آب می شوی. نیست می شوی. برایش خوشحالم. خیلی خوشحالم

No comments:

Post a Comment